ترمه آل داود

3 بهمن  من و تو و بابا رفتیم آتلیه ، اون روز اصلا خوب نخوابیده بودی واسه همین تو عکاسی زیاد سرحال نبودی با این حال عکسای خوبی ازت گرفتن .   ...

14 مهر تولدت بود عزیزم چون با عید قربان مصادف شده بود مامان بزرگ و بابا بزرگ تهران نبودن 20 مهر واست یه تولد کوچولو با تم مینی موس گرفتیم مامانی و بابائی عمورضا و زن عمو ،عمه و محسن و احسان و مامان بلور و بابابزرگم مهمونامون بودن دایی سعید هم آخر شب اومد به همه مخصوصا خودت خیلی خوش گذشت .                                                                       ...

93/07/16 امروز مامان بلور و خاله آرزو بردنت واکسن بزنی ولی چون من ماشین نداشتم نتونستم بیام به مامان بلور زنگ زدم گفت که اصلا اذیت نکردی  و قد و وزنت هم نرمال بوده الهی قربون دخترم بشم ...

کارهایی که تا یکسالگی میتونی انجام بدی : دیگه کامل راه میری و کمتر زمین میخوری میگم کجا بریم میگی دد میگم عشق مامان کیه میگی من و خودت و نشون میدی تلفنو برمیداری و چند تا دکمه میزنی و شروع میکنی به حرف زدن تازه راه هم میری و حرف میزنی با چنگال میوه و غذا میخوری و بعد چنگال و میدی به مامان و بازم میخوای موهاتو شونه میکنی وقتی میگم امام کو عکس امام و روی پول نشون میدی میتونی با نی آبمیوه بخوری دستای خوشگلت و میذاری رو چشات و دالی میکنی عاشق لاک زدنی و تا لاک میبینی دستتو میاری تا برات لاک بزنم تازه فوت هم میکنی تا خشک شه تا قابلمه و اتو و کتری میبینی میگی اوووف اما نمیدونم چرا باز میخوای بهشون...

ترمه عزیزم دختر گلم روزت مبارک شب مامانی و بابایی اومدن خونمون واست بلوز و شورت و یه جوراب شلواری سفید خریده بودن مامان بلور و بابا بزرگم پول و یه عروسک خوشگل برات خریدن 

20 شهریور رفتیم شمال خیلی بهمون خوش گذشت کنار ساحل با بابا راه مرفتی و کلی ذوق میکردی تا از لب دریا میومدی اینور بهونه میگرفتی حسابی بابا خسته شده بود ولی برای خوشحال کردنت ارزش داشت   ...

اولین قدمهای خوشگلتو بدون کمک تو 11 ماهگی برداشتی قربون پاهای کوچولوت بره مامان  ...

مامان جون دنبال چی میگردی تو یخچال ...

من و تو بابا رفتیم هایپر استار وقتی روی چرخ خرید گذاشتمت کلی ذوق کرده بودی   ...